من به گلای پیرهنت زنجیر دور گردنت
به عطری که می زنی و می پیچه تو شهر تنت
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به طرحهای انگشترت به عکس جلد دفترت
به فکری که شبا میاد میگذره از بالا سرت
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به برق دستبند دسات به موج ناز مژه هات
به تابلوی نقاشی ِ اتاق ِ مهربونیات
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به خودنویس روی میز به هر کی پیشت بازه عزیز
خلاصشو برا بگم به همه کس ، به همه چیز
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به دیوارای خونتون دخترای همسایتون
به اون پرنده هایی که سر می ذارن رو شونتون
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به امضاهایی که می دی به هر کی توی راه دیدی
به اونی که یه بار ازش آدرسی، چیزی پرسیدی
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به گفتن و خندیدنت به دیدن و ندیدنت
به مهربونیت با همه به عادت بوسیدنت
به هر چی که دوست داری حسودیم می شه
هر جا پا می ذاری حسودیم می شه
به آیینه، که رو به روته به بغضی که تو گلوته به اون چیزی که می دونم قشنگ ترین آرزوته
|